loading...

اخبار شهرستان مرند

seyed بازدید : 254 دوشنبه 09 تیر 1393 نظرات (0)


شهید یعقوب پورحاجی
تاریخ تولد: ۴ اردیبهشت ۱۳۳۷
تاریخ شهادت: ۹ تیر ۱۳۶۲
محل تولد: خوزستان، آبادان
طول مدت حیات: ۲۵ سال
محل شهادت: خوزستان، آبادان



• شهید یعقوب پورحاجی، چهارم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۳۷ش در شهرستان آبادان در استان شهیدپرور و سرفراز خوزستان چشم به جهان هستی گشود. شهید پورحاجی از فعالان و نمازگزاران مسجد صدر (قدس) آبادان بود. مسجد صدر یکی از محل‌های برگزاری نمازجمعه در زمان محاصره این شهر قهرمان‌خیز بود که شهدا و ایثارگران بسیاری را تقدیم انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی نمود. این پاسدار جان‌برکف سپاه اسلام، سرانجام در تاریخ نهم تیرماه سال ۱۳۶۲ هجری شمسی در سن بیست و پنج سالگی در زادگاهش، آبادان به فیض عظمای شهادت نائل گردید و میهمان خوان گسترده الهی گشت. آری! یعقوب به شهادت رسید تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) گردد که فرموده‌اند: «شهادت بالا‌ترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل ‌الله است... شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی که زبان‌ها و قلم‌ها از توصیف آن و چشم و دل‌ها از مشاهده آن ناتوانند، مشعل‌دار پیروزی و استقلال ملتند و حق بزرگ آنان بر گردن ملت، بسی عظیم است... پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته می‌شود، درحقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آن‌ها زنده‌اند و روز به روز زنده‌تر خواهند شد... همه کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشته‌اند، مخصوصاً خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمده‌اند. فرزندان شهدا بدانند که پدران آنان موجب شدند که اسلام در چشم شیطان‌ها و طاغوت‌های عالم ابهت پیدا کند... ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و باعظمتی است. این‌‌ همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما به‌خاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود... من اکنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و دیگر کسان شهدای عزیز و جانبازان و اسرا و مفقودین درود می‌فرستم و اعلام می‌کنم که آنان در رتبه و شأن معنوی، بلافاصله پشت سر عزیزان فداکار خویشند... هرچه داریم، به برکت جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌هاست، به برکت روحیه شهادت‌طلبانه است. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه‌ای از اخلاص‌ها و توجه‌ها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الی الله» حاصل نمی‌شود... شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالا‌ترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسان‌های زیرک و هوشیار است که نمی‌گذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود... فداکاری شهیدان و گذشت خانواده‌ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود.» سردار شهید یعقوب پورحاجی در کمیته انقلاب اسلامی آبادان به‌عنوان پاسدار در راه صیانت از اسلام و انقلاب اسلامی انجام وظیفه می‌کرد. سردار شهید پورحاجی طی وصیت‌‏نامه خود، خطاب به بازماندگان می‌نویسد: «بسم الله الرحمن الرحیم/ با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به بازوی پرتوان رزمندگان اسلام و قرآن و با سلام به شهدای اسلام به‌خصوص شهدای جنگ تحمیلی، سخنم را آغاز می‌کنم، من یعقوب ‌پورحاجی پاسدار کمیته انقلاب اسلامی آبادان هستم و خیلی افتخار می‌کنم که در این ارگان مشغول خدمت هستم و امیدوارم که در همین ارگان هم آن توفیق سازندگی درونی را پیدا کنم که به درجه رفیع شهادت نائل آیم، خدا را سپاس می‌گویم که لطفش شامل حال امت مسلمان ایران شد و امام را برای هدایت و رهبری ما فرستاد تا ما را از منجلاب فساد و تباهی بیرون بکشد، مهیا کند برای شهادت و به رهبری این امام بزرگوار بود که ما فهمیدیم اسلام یعنی چه، حلال یعنی چه و حرام یعنی چه و توبه یعنی چه و خدا را صد هزار مرتبه شکر از این‌که توبه کردیم و حالا احساس می‌کنم پاک شده‌ام، تولد دوباره پیدا کرده‌ام و امید از خدای بزرگ دارم که مانند یک شهید در آبادان شهیدپرور دفن شوم، از پدر و مادر و خواهر و برادران طلب بخشش می‌کنم امیدوارم که مرا ببخشید من هرچه که بودم، همان‌طوری که خودتان هم خبر دارید در خدمت اسلام قرار گرفتم. «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» هیچ‌گاه نیل به خوبی‌ها پیدا نکنید، مگر این‌که از محبوب‌ها و عشق‌ها بگذرید... خوش به حال کسانی که برای رسیدن به خوبی‌ها از خوشی‌ها می‌گذرد. خانه‌ای دارم که آن را به پدر و مادر مهربانم و برادر کوچکم واگذار می‌کنم. بعد از مرگم اگر قرض داشتم بپردازید، نمازهای قضا و کلاً عبادات قضایم را به‌جا آورید./ موفق و مؤید باشید./ برادر شما یعقوب ‌پورحاجی»

seyed بازدید : 177 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

شهید حسن جعفربگلو
نام پدر: عیسی
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۷ تیر ۱۳۶۷
محل تولد: تهران
طول مدت حیات: ۲۵ سال
محل شهادت: شاخ‌شمیران
مزار شهید: تهران، بهشت ‌زهرا (س)


• شهید حسن جعفربگلو، سال ۱۳۴۲ش در تهران چشم به جهان هستی گشود. مادر هر بار با نام مبارک حق‌تعالی به حسن شیر داد و او با شنیدن کلام وحی پرورش یافت. از کودکی علاقه خاصی به قرائت کلام‌الله مجید داشت، به‌همین علت به آموختن آن همت گماشت. حسن در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم تحصیلاتش را ادامه داد. در زمان فراگیر شدن مبارزات مردمی انقلاب اسلامی، به موج خروشان تظاهرکنندگان پیوست و فعالیت سیاسی خود را آغاز نمود. به‌دنبال ورود حضرت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی در جمع استقبال‌کنندگان ایشان قرار گرفت. حسن بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مبارزه با ضدانقلاب را جزو مهم‌ترین کارهای خود قرار داد و با یاری بچه‌های مسجد محل به‌واسطه انجام فعالیت‌های فرهنگی - و همین‌طور قصه‌نویسی - به سهم خود، گامی ارزنده در جهت تبلیغ و نشر فرهنگ اسلامی برداشت. حسن بعد از حضور در کلاس‌های داستان‌نویسی حوزه هنری، از جمله کسانی بود که در نوشتن و به چاپ رساندن کتاب سوره - بچه‌های مسجد - همکاری داشت. شهید جعفربگلو برای مدتی نیز در کیهان بچه‌ها فعالیت نمود. چندی بعد به دانشگاه تهران راه یافت و تحصیلاتش را در رشته فلسفه ادامه داد، اما در سال دوم تغییر رشته داد و رشته جغرافیا را انتخاب کرد. هشتم دی‌ماه ۱۳۶۱ش زمانی بود که شهید بزرگوار، لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر تن نمود و پس از آن بود که طی عملیات‌های بی‌شمار، حماسه‌ها آفرید. وی سرانجام، این مبارز نستوه در شب هفتم تیرماه سال ۱۳۶۷ هجری شمسی به‌واسطه اصابت خمپاره به تانک در آتش عشق الهی سوخت و زمین منطقه شاخ‌شمیران را به خون سرخ خویش زینت داد... آری! حسن به شهادت رسید تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) گردد که فرموده‌اند: «امروز، به فضل همین شهادت‌ها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملت‌ها آبرو و عزت را این‌گونه باید پیدا کنند... شهادت بالا‌ترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل ‌الله است... شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی که زبان‌ها و قلم‌ها از توصیف آن و چشم و دل‌ها از مشاهده آن ناتوانند، مشعل‌دار پیروزی و استقلال ملتند و حق بزرگ آنان بر گردن ملت، بسی عظیم است... پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته می‌شود، درحقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آن‌ها زنده‌اند و روز به روز زنده‌تر خواهند شد... همه کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشته‌اند، مخصوصاً خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمده‌اند. فرزندان شهدا بدانند که پدران آنان موجب شدند که اسلام در چشم شیطان‌ها و طاغوت‌های عالم ابهت پیدا کند... ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و باعظمتی است. این‌‌ همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما به‌خاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود... من اکنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و دیگر کسان شهدای عزیز و جانبازان و اسرا و مفقودین درود می‌فرستم و اعلام می‌کنم که آنان در رتبه و شأن معنوی، بلافاصله پشت سر عزیزان فداکار خویشند... هرچه داریم، به برکت جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌هاست، به برکت روحیه شهادت‌طلبانه است. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه‌ای از اخلاص‌ها و توجه‌ها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الی الله» حاصل نمی‌شود... شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالا‌ترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسان‌های زیرک و هوشیار است که نمی‌گذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود... فداکاری شهیدان و گذشت خانواده‌ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود. اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادت‌ها منتهی شده است نمی‌بود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شب‌های تار بدل می‌گشت.» پاره‌های پیکر سردار بیست و پنج ساله سپاه اسلام، شهید حسن جعفربگلو را در بهشت ‌زهرا (س‌) تهران به خاک سپردند. فرمانده دلاور تیپ ۱ لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) یک نوبت از ناحیه سینه به‌شدت مجروح گشت، حسن قبل از آن نیز در لشگر الزهرا (س) با دشمنان اسلام جنگیده و برای کشورش افتخارآفرینی کرده بود.

seyed بازدید : 210 پنجشنبه 05 تیر 1393 نظرات (0)

http://www.qomefarda.ir/media/photo/524bb253b69b8.jpg


پارتی بازی چیست :

واژهٔ «پارتی‌بازی» برگرفته از لغت لاتین «پارتی» به معنای حزب، گروه، طرفداری و جانبداری می‌باشد و در سده اخیر وارد زبان فارسی شده‌است، گرچه در زبان انگلیسی برای این مفهوم از «نپوتیسم» استفاده می‌گردد.


رشوه‌خواری :

رشوه خواری یا ارتشاء کنایه از پرداخت پول یا چیزی به کسی‌است تا وی در مقابل کاری را برای طرف که معمولاً غیرقانونی است را انجام دهد. به پول یا چیزی که در این راه پرداخت می‌شود رشوه اطلاق می‌گردد.

گاهی تشخیص پاداش و رشوه از یک دیگر مشکل‌است. یکی از مهمترین انواع فساد مالی رشوه‌خواری است.


رشوه را می‌توان از قدیمی ترین جرایم تاریخ کیفری بشر دانست. سابقه تاریخی این جرم به زمان تشکیل اولین دولت‌ها و ساختار دیوان سالاری در سطح جهان بازمیگردد. حکومتها نیز چون این جرم را مخل نظم و موجب بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت می‌دانستند مجازاتهای بسیار سنگینی برای آن‌ها در نظر گرفتند به عنوان مثال هردوت مورخ بزرگ یونانی در کتاب خود آورده است که کمبوجیه، دومین پادشاه هخامنشی دستور داد تا یکی از قضات بزرگ به نام سیسامنس را به جرم دریافت رشوه اعدام کنند، پوست از تنش جدا کنند و آن پوست را بر مسند قضاوت پهن کنند سپس پسر قاضی را به جای او منصوب کرد و به او یاد آوری کرد که بر چه جایی نشسته است.

در دوران پس از ظهور اسلام نیز مبارزه با فساد مالی کارگزاران حکومتی مورد توجه جدی قرار گرفت. نمونه بارز آن در سیره عملی علی بن ابیطالب است که در نامه مشهور خود به مالک اشتر می‌نویسد :

«اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود و گزارش جاسوسان بر آن خیانت هم داستان بود بدین گواه بسنده کن و کیفر او را با تنبیه بدنی بدو برسان و آنچه بدست آورده بستان، پس او را خوار بدار و خیانتکار شمار، و طوق بدنامی در گردنش درآویز»

در قوانین جزایی جهان معاصر نیز به طور مفصل به این جرم توجه شده است کنوانسیونهای بین‌المللی متعهد مربوط به مبارزه با فساد اداری موید این مدعاست همچون کنوانسیون OECD درسال ۱۹۹۷ یا کنوانسیون مربوط به فساد اداری استراسبورگ ۱۹۹۹.



seyed بازدید : 258 پنجشنبه 05 تیر 1393 نظرات (0)


شهید سیدباقر میراحمدی قاضی‌محله
نام پدر: سیدغنی
تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۳۴
تاریخ شهادت: ۵ تیر ۱۳۶۱
محل تولد: رودسر، قاضی‌محله
طول مدت حیات: ۲۷ سال
محل شهادت: مریوان
مزار شهید: رودسر، امام‌زاده محمد


• شهید سیدباقر میراحمدی قاضی‌محله، یکم فروردین‌ماه سال ۱۳۳۴ش در خانواده‌ای مذهبی در روستای قاضی‌محله رودسر چشم به جهان هستی گشود. از‌‌ همان ابتدا، در محیطی سرشار از ایمان و معرفت و اخلاص رشد کرد. پس از شش سال تحصیل ابتدایی، سال ۱۳۴۷ش در سن نوجوانی وارد حوزه علمیه قم شد و دوران مقدماتی را در مدرسه گلپایگانی طی کرد و از استادانی چون سیدمحمود طالقانی، عالمی، مشکینی و... کسب فیض کرد. در پانزدهم خردادماه ۱۳۵۴ش به‌علت شرکت در جلسه یادبود شهیدان پانزدهم خردادماه به‌وسیله گارد مخصوص رژیم پهلوی، او و بسیاری از طلاب شرکت‌کننده دستگیر شده و به زندان اوین فرستاده شدند. طی این دستگیری، سیدباقر به پانزده سال حبس محکوم شد. مزدوران رژیم با شکنجه‌های طولانی نتوانست از او کوچک‌ترین اطلاعاتی به‌دست آورد. از آنجا که سید به مسائل مخفی‌کاری آشنایی داشت، بعد از هجده ماه توانست از دست جلادان بگریزد. بعد از آزادی، فعالیت‌های خود را پی گرفت که در جریان همین فعالیت‌ها مجدداً دستگیر شد. این‌بار رژیم برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت‌های خستگی‌ناپذیرش، این سید مظلوم را به‌عنوان سرباز به کرمان فرستاد و در آنجا تحت آموزش نظامی قرار گرفت. سرانجام، با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های جنوب شد. مدتی بعد، از طریق واحد نهضت‌های آزادی‌بخش که شهید عضوی فعال در آن بود، به کردستان رفت و هم‌چنین در آزادسازی و پاک‌سازی مناطق مهمی از کامیاران، مریوان و باختران دشمنان را چنان به هراس انداخته بود که دشمن تمام سعی خود را صرف از بین بردن او می‌کرد؛ به‌طوری‌که دشمن اعلام نموده بود هر کس سر جدا شده این سرباز امام حسین (ع) را برایمان بیاورد، هدیه‌ای به مبلغ صد هزار تومان دریافت خواهد کرد. سیدباقر از‌‌ همان اوان جوانی، شوق به الله را به دوستان و آشنایانش می‌آموخت. او به خواندن قرآن مداومت داشت و قرائت کلام‌الله مجید را جزو برنامه‌های پایه‌ای خویش قرار داده بود. فعالیت‌های شهید میراحمدی در محدوده حوزه و زندان نمی‌گنجید بلکه او همواره سعی داشت در هر اجتماعی که وارد می‌شود، به پیام‌رسانی بپردازد. او برای جذب مردم و تشویق و آگاهی آنان، بعد از گریز از زندان به محل تولد خویش رفت تا نیات پلید رژیم فاسد پهلوی را بازگو نماید. عمده‌ترین فعالیت‌های شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی علاوه بر تحصیل در حوزه علمیه، در رابطه با سپاه پاسداران بود. این شهید پای‌بند به مکتب اسلام، الگویی از یک انسان باتقوا و عاشق دلسوخته خدا بود که در جهت نشر فرهنگ اسلامی و علمی به مردم فعالیت می‌نمود. سید دارای قلبی پرعطوفت و رفتار و گفتاری شیوا بود که همین باعث ایجاد پیوندی عمیق بین او و خانواده‌اش گردید. شهید با افراد خانواده و دوستانش، به‌شکلی پسندیده برخورد و سعی می‌کرد مسائل اسلامی را رعایت نماید. سیدباقر، سرانجام در تاریخ پنجم تیرماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی مورد حمله ناجوانمردانه مزدوران کومله قرار گرفت و با اصابت چهار گلوله به شهادت رسید. سردار شهید سیدباقر میراحمدی طی فرازهایی از دست‌‏نوشته‌های ارزشمندش، چنین می‌نویسد: «خدمت همسر گرامی و نور چشمانم سلام علیکم رحمةالله / امید است صحیح و سلامت باشید و خداوند شما را از گردونه حوادث روزگار محفوظ و مصون بدارد. خدا را شکر که توفیقی داد و باز هم توانستم با شما عزیزان از طریق نامه چند کلامی صحبت کنم. نمی‌دانم نامه را از کجا شروع کنم، از عزیزانی صحبت کنم که از جان و مال و زن و فرزند گذشتند و آمدند در صحنه پیکار امتحان بدهند و امتحان هم دادند. نامه پرمهر و تقویت‌کننده شما به دستم رسید. بسیار خوشحال شدم، شما باعث شدید تا بار دیگر [...] ثوابی در دنیا نصیب همه‌مان بشود. درود بر تو شیر زن! سلام بر تو که با همه امکانات کم سرمشق دیگر زنان در منطقه [...] زینب جان! نمی‌دانم عکس‌هایی که فرستاده بودم به دست شما رسید یا نه. اگر رسید خوب نگه‌داری بکن و به هیچ‌کس نده. و ضمناً خوب توجه کن اگر عده‌ای از شهدا و مجروحین به منطقه کلاچای یا رودسر آوردند ناراحت نشو. من با دیگر همراهانم حالمان خوب است. این نامه را پس از عملیات روز دوشنبه [...] نوشتم...»

seyed بازدید : 222 یکشنبه 01 تیر 1393 نظرات (0)


.
شهید هوشنگ ورمقانی
تاریخ تولد: ۱۳۳۸
تاریخ شهادت: ۱ تیر ۱۳۷۵
محل تولد: کرمانشاه، سنقر، ورمقان
طول مدت حیات: ۳۷ سال
محل شهادت: سقز



• سال ۱۳۳۸ش در روستای ورمقان از توابع شهرستان سنقر، نوزادی چشمان کوچکش را بر دنیا گشود، پدر و مادر شادی حضورش را جشن گرفته و او را هوشنگ نامیدند و در کانون پرمهر خانواده خویش با عشق پروراندند: شهید هوشنگ ورمقانی. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در‌‌ همان روستا گذراند و سپس جهت تحصیل در مقطع متوسطه راهی سنقر شد و در سال ۱۳۵۷ش موفق به اخذ دیپلم گشت. در آن ایام، جوانه‌های انقلاب اسلامی در دل مردم شکوفا می‌شد و هوشنگ نیز در کنار باقی مردم در قیام و حرکت اسلامی شرکت می‌نمود. چندی بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، او با مهاجرت به شهرستان قروه در جهاد سازندگی آنجا عضو گردید و به مقابله با دسیسه‌های گروهک‌های ضدانقلاب پرداخت. هوشنگ پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی، در سال ۱۳۶۰ش به عضویت رسمی نهاد مقدس و انقلابی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به‌عنوان فرمانده گردان ویژه راهی جبهه‌های غرب شد و خطی را در قصرشیرین تحویل گرفت. پاسدار سپاه اسلام که با رشادت‌های فراوان به مقابله با دشمن می‌پرداخت، به‌عنوان مسئول گزینش سپاه قروه و مدتی بعد به‌عنوان مسئول سپاه دهگلان مشغول انجام وظیفه شد. ورمقانی طی مدت یک سال، در یک‌صد روستای منطقه پایگاه مقاومت مردمی ایجاد کرده و آن‌ها را جایگزین پایگاه‌های عملیاتی نمود. در سال ۱۳۶۴ش، او به‌عنوان جانشین ستاد و فرمانده تیپ بیت‌المقدس در جبهه‌های جنوب به دفاع مشغول شد. سردار سپاه اسلام، جهاد اصغر را به پایان رساند و خود را برای جهاد اکبر مهیا می‌نمود. پس از گذراندن دوره دافوس - دوره فرماندهی و ستاد - در سال ۱۳۷۱ش، تحت عنوان مسئول بازرسی و فرمانده یگان ویژه در قرارگاه شهید شهرام‌فر، استمراربخش راه شهدای اسلام گردید. سردار رشید اسلام در سال ۱۳۷۳ش به‌عنوان پاسدار شایسته و یک سال بعد نیز به‌عنوان پاسدار نمونه معرفی شد. سرانجام پس از هفده سال تجربه و تلاش در تاریخ یکم تیرماه سال ۱۳۷۵ هجری شمسی در سن سی و هفت سالگی مرغ جانش از قفس پر کشید و در یکی از محورهای سقز به فیض عظمای شهادت رسید تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) گردد که فرموده‌اند: «هرچه داریم، به برکت جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌هاست، به برکت روحیه شهادت‌طلبانه است. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه‌ای از اخلاص‌ها و توجه‌ها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الی الله» حاصل نمی‌شود... شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالا‌ترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسان‌های زیرک و هوشیار است که نمی‌گذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود... فداکاری شهیدان و گذشت خانواده‌ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود. اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادت‌ها منتهی شده است نمی‌بود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شب‌های تار بدل می‌گشت...» از سردار شهید هوشنگ ورمقانی، چهار فرزند برومند به نام‌های مصطفی و مجتبی و زینب و روح‌الله به یادگار مانده است. سردار شهید هوشنگ ورمقانی طی فرازهایی از دست‌نوشته‌های ارزشمندش، چنین می‌نویسد: «به خدای کعبه قدم زدن در درگاه شهدا و خادمی در درگاه آن‌ها کم‌تر از قدم زدن در صفا و مروه نیست.‌ ای آسمان و‌ ای فرشتگان و ‌ای زمین! بدانید که شهیدان تا ابد امید و عزیز ما هستند مزار آن‌ها زیارتگاه، راه و رسمشان مایه حیات و وارثان شهدا بزرگواران ما هستند... پروردگارا! به تو امیدوارم.‌ گاه‌گاهی که به گلزار شهدا می‌رفتیم، چند لحظه در میان قبری که آماده بود، می‌خوابیدم، احساس غربت و ترس می‌کردم. خدایا! ما را با قبر و گلزار شهدا انیس و مونس گردان.»

تبلیغات

اینجا محل تبلیغات شماست . 09365945034

امار گیر وبگذر

تعداد صفحات : 24

درباره ما
Profile Pic
همه مردم مرند در این رسانه سهیم هستند و لطفا اخبار خود را با عضویت در این وب انتشار دهید و ما هم به قلم خود قسم میخوریم قلم خودرا به مال دنیا نفروشیم و با صداقت کامل مطالب را ارایه دهیم .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 873
  • کل نظرات : 150
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 54
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 174
  • باردید دیروز : 398
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 174
  • بازدید ماه : 7,536
  • بازدید سال : 61,118
  • بازدید کلی : 490,856