شهید حجت گلستانی
نام پدر: هدایت
تاریخ تولد: ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۱۸ خرداد ۱۳۶۰
محل تولد: ارومیه
طول مدت حیات: ۱۹ سال
محل شهادت: روستای دارلک
• شهید حجت گلستانی، سال ۱۳۴۱ش در شهرستان ارومیه در خانوادهای متدین و متوسط چشم به جهان هستی گشود. بعد از دوران کودکی به تحصیل پرداخت ولی در سال سوم دبیرستان بهعلت عشق و علاقهای که به انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب از خود نشان میداد، درس و تحصیل را رها کرد و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. حجت گلستانی، سرانجام بعد از دو سال تلاش صادقانه در راه اعتلای انقلاب اسلامی در تاریخ هجدهم خردادماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی حین درگیری با عناصر ضدانقلاب در سن نوزده سالگی در روستای دارلک به شهادت رسید. آری! گلستانی به شهادت رسید تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای گردد که فرمودهاند: «امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را اینگونه باید پیدا کنند... شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است... شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی که زبانها و قلمها از توصیف آن و چشم و دلها از مشاهده آن ناتوانند، مشعلدار پیروزی و استقلال ملتند و حق بزرگ آنان بر گردن ملت، بسی عظیم است... پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته میشود، درحقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آنها زندهاند و روز به روز زندهتر خواهند شد... همه کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشتهاند، مخصوصاً خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمدهاند. فرزندان شهدا بدانند که پدران آنان موجب شدند که اسلام در چشم شیطانها و طاغوتهای عالم ابهت پیدا کند... ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و باعظمتی است. این همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما بهخاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود... من اکنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و دیگر کسان شهدای عزیز و جانبازان و اسرا و مفقودین درود میفرستم و اعلام میکنم که آنان در رتبه و شأن معنوی، بلافاصله پشت سر عزیزان فداکار خویشند... هرچه داریم، به برکت جانفشانیها و فداکاریهاست، به برکت روحیه شهادتطلبانه است. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمهای از اخلاصها و توجهها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الی الله» حاصل نمیشود... شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود... فداکاری شهیدان و گذشت خانوادهها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود. اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادتها منتهی شده است نمیبود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شبهای تار بدل میگشت.» شهید گلستانی، سرباز راستین انقلاب و امام بود و در حوادث انقلاب شکوهمند اسلامی پا به پای مردم انقلابی در به ثمر رساندنش تلاش نمود و بعد از انقلاب نیز خود را یکسره در خدمت اهداف آن قرار داد. در وصیتنامهای که از خود به یادگار گذاشت، صداقت، پاکی و اخلاص یک رزمنده صادق اسلام که چگونه عاشقانه جان خود را در طبق اخلاص نهاده و تقدیم انقلاب عزیز و آرمانهای بلند آن نموده، پیداست. سردار شهید حجت گلستانی طی فرازهایی از وصیتنامه ارزشمندش مینویسد: «سخنانم را با درود فراوان به رهبر و مرجع و امام امت، خمینی بتشکن شروع میکنم. ای ملت شهیدپرور ایران! ای ملت پیرو خط حسین (ع)! من یک پاسدار ۱۹ ساله در خود احساس میکنم که هر چقدر ما در خط امام حرکت کنیم زودتر پیروز خواهیم شد، چون خط امام خطی است مکتبی و پیرو خط امام حسین (ع) است. سخنی دارم با پدرم: پدر! سلام پدر! شما حق بزرگی بر گردن ما داری و من این حق تو را هر کار بکنم نمیتوانم جبران بکنم فقط این چاره دانستم که بروم به جبهه بین قشون کفر، اگر قشون را شکست بدهیم پیروز هستیم و اگر شهید بشویم باز هم پیروز هستیم پدرم اسلحه را به دست گرفتم و در راه امام حرکت میکنم و شما هم مثل من اسلحه به دست گرفتهای و راه امام را میروی... حالا وقت آن است که اسلحه در دست گرفته و تا جان در بدن داری در راه امام حرکت کنی... سخنی دارم با مادرم: مادر تو حق بیشتر از پدر بر گردن من داری. مادرم! نمیدانم که چه طور با تو سخن بگویم نمیدانم که از کجا شروع بکنم. مادر شروع میکنم از جایی که در پیش تو بودم و با هم صحبت میکردیم و زمانی را که میگفتیم، خدا زمانی مرا از دست داده است و زمانی هم از تو میگیرد. پس غصه نخور! شهید شدن در راه خدا ننگ نیست و از تو میخواهم که به خواهرم و دو خواهر کوچکم خواندن قرآن یاد بدهی... سخنی دارم با برادران علی و محمد: برادران! من رفتم در راه خدا و قرآن و حق و باطل بجنگم و از شما میخواهم که در راه به ثمر رساندن انقلاب همیشه پیشقدم باشید و از دستورات قرآن اطاعت کنید. سخنی دارم با دو خواهر کوچکم راضیه و معصومه: خواهرانم! درسهایتان را بخوانید و همیشه حجاب اسلامی را رعایت کنید و قرآن را از یاد نبرید چون امام همیشه میفرماید: مشکل مسلمین این است که قرآن را کنار گذاشتهاند... سخنی با خودم: ملت ایران! آرزوی من این است که خدا امام خمینی را زنده نگه دارد، تا انقلاب را به ولیعصر امام زمان تحویل بدهد. درود بیکران بر امام خمینی. درود بر روان پاک شهدای انقلاب. درود بر برادر شهید واقعی اسلام نادر علیزاده که یک قسمت از دمکرات را شکست داد...»