شهید اصغر حیدری مقدم
تاریخ تولد: ۲۴ خرداد ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۱۹ خرداد ۱۳۶۱
محل تولد: اصفهان، آران
طول مدت حیات: ۱۶ سال
محل شهادت: تهران، بیمارستان مهر
• شهید اصغر حیدری مقدم، بیست و چهارم خردادماه سال ۱۳۴۵ش در محله مسلمآباد آران چشم به جهان هستی گشود. همزمان با اتمام دوران ابتدایی تحصیلی او، بیداری ملت ایران علیه ظلم و استبداد رژیم وقت اوج گرفت. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، اصغر در مدرسه راهنمایی شهید خدمتی آران مشغول تحصیل شد، پس از اتمام کلاس دوم راهنمایی بنا به درخواست خودش، جهت اشتغال در کارخانه مخمل و ابریشم کاشان ثبتنام کرد. در این ایام که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شده بود و جوانان برای دفاع از اسلام و مملکتشان داوطلبانه عازم جبهه جنگ میشدند، اصغر هم به نوبه خود در پی آن بود که به صف رزمندگان بپیوندد. هنوز هشت ماه از اشتغالش در کارخانه نگذشته بود که دیگر تاب و توان ماندن در شهر و تماشای اعزام بسیجیان به جبهه را نداشت، لذا برای ثبتنام به بسیج آران مراجعه کرد ولی بهعلت سن بسیار پایینش از او ثبتنام بهعمل نیاوردند. بالاخره اصغر با تلاش بسیار موفق به ثبتنام شد و با دیگر بسیجیان داوطلب در تاریخ پانزدهم فروردینماه سال ۱۳۶۱ش برای گذراندن دوره آموزشی عمومی عازم پادگان آموزشی حمزه سیدالشهداء تهران شد و بعد از گذراندن دوره فشرده آموزش، آنها را با هواپیما به جبهه اعزام کردند و بدینترتیب، اصغر در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس برای آزادسازی غرب جاده اهواز - خرمشهر همراه با برادرش - که در یکی از گردانهای تیپ ۷ ولیعصر (عج) سازماندهی شده بودند - شرکت کرد. چون نوجوانی کم سن و سال بود، فرماندهاش اجازه نمیداد تا اسلحه به او تحویل دهند و قصد داشت او را در عقب خطوط جنگ به کاری گمارد ولی با اصرار و سماجتش مجبور شد او را بهعنوان نیروی کمکی در گردان سازماندهی کرده و در عملیات شرکت دهد. در مرحله سوم و چهارم عملیات (فتح خرمشهر) نیز بهعنوان تکتیرانداز همراه برادرش شرکت کرد. در این مرحله از عملیات بود که اصغر همچون برادرش بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح و به عقبه خطوط جنگ و از آنجا به بیمارستان مهر تهران منتقل شد ولی با وجود تلاش دو هفتهای پزشکان معالج بهعلت اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر و جراحت زیاد، بعد از شانزده روز بستری بودن در حالت اغما در سحرگاه مورخه نوزدهم خردادماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در سن شانزده سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. آری! اصغر به شهادت رسید تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظلهالعالی) گردد که فرمودهاند: «امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را اینگونه باید پیدا کنند... شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است... شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی که زبانها و قلمها از توصیف آن و چشم و دلها از مشاهده آن ناتوانند، مشعلدار پیروزی و استقلال ملتند و حق بزرگ آنان بر گردن ملت، بسی عظیم است... پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته میشود، درحقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آنها زندهاند و روز به روز زندهتر خواهند شد... همه کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشتهاند، مخصوصاً خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمدهاند. فرزندان شهدا بدانند که پدران آنان موجب شدند که اسلام در چشم شیطانها و طاغوتهای عالم ابهت پیدا کند... ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و باعظمتی است. این همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما بهخاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود... من اکنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و دیگر کسان شهدای عزیز و جانبازان و اسرا و مفقودین درود میفرستم و اعلام میکنم که آنان در رتبه و شأن معنوی، بلافاصله پشت سر عزیزان فداکار خویشند... هرچه داریم، به برکت جانفشانیها و فداکاریهاست، به برکت روحیه شهادتطلبانه است. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمهای از اخلاصها و توجهها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الی الله» حاصل نمیشود... شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود... فداکاری شهیدان و گذشت خانوادهها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود. اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادتها منتهی شده است نمیبود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شبهای تار بدل میگشت.» سردار ۱۶ ساله سپاه سرفراز اسلام، شهید اصغر حیدری مقدم در پاسخ به مسئول اعزام نیروی بسیج که گفته بود: «شما خیلی کمسن هستید.» گفت: «اگر من جثهام کوچک است ولی توان اعزام به جبهه را دارم.» اصغر با چنین عشق و علاقه غیرقابل وصفی بود که سرانجام در پی تحقق آرزویی دیرینه، از بیمارستان مهر تهران به ملکوت اعلی پر کشید و عاشورائی شد.